جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

* مسافر قطاری هستم که هیچ ایستگاهی ایستگاه من نیست.
* تعادل را دوست دارم، چه در ترازوهای کفه ای چه الاکلنگ‌ بچه ها.
* به روح ایمان دارم و اینکه می تواند روشن و شفاف باشد.
* چیزهای ساده را دوست دارم: مثل مدادتراش، دوچرخه و ساعت شنی

۲ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

مربا صدایش میزدم. یکبار گفتم می دانی کدام مربا هستی؟ گفت نه! گفتم همان که توی ترکی میگوییم: "قیزیل‌ گل" معنیش می شود:"گلِ طلا" مربای خیلی از میوه ها را هرطور دلت بخواهد می توانی بخوری‌. همه جوره هم خوشمزه می شود‌. تو گیلاس را چه از درخت بچینی و چه در شکر بپزی، باز خوشمزه می شود‌. اما گل طلا فرق دارد‌. کلی باید نازش‌ را بکشی‌. باید شهدش‌ را بکشی، مواظب باشی حتی یکی از گلبرگ هایش نسوزد، چون آنوقت همه ی مربا تلخ میشود‌. گل طلا را وقتی میچینی، بویش دیوانه ات می کند‌، رنگش عاشقت می کند اما هیچ کسی گل را درسته در دهانش نمیگذارد‌. باید برایش جانت را بگذاری‌. وقتی پای تک تک گلبرگ هایش‌ بنشینی و به فکر شهد و شیرین شدنش‌ باشی، آنوقت می شود مربای گل و نرمی گلبرگ هایش روی زبانت می‌چرخد. همیشه‌.

سهراب یک جایی می نویسد:

"هرکه با مرغ هوا دوست شود خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود‌"

برای همین، تصمیم عاشقانه ای است اینکه آدم ها خوابِ آرام همدیگر باشند‌.

از نیلدا‌ نوشته بودم

نوشته بودم که مثل  لک لک در بالاترین جای خیالم پرواز میکند

نوشته بودم که چشم هایش را زیاد نگاه میکنم

نوشته بودم که حتی صدای سنگریزه های کوچک هم او را یادم می اندازد

و خیلی نوشته بودم از دلتنگی هایش، دردهایش، روزهای تلخی ‌که دارد و رویاهای مهتابی اش

یکبار دلم را به دریا زدم و برایش نوشتم:

تو یک روزی خوشبخت ترین دختر دنیا خواهی شد، نمیدانم چطور یا کی! اما این اتفاق خواهد افتاد‌.

آمدم تا بنویسم، انگار آن روز دارد از راه می رسد اندک اندک...