یک چنین دانه ی نور روی منقار درخت
مربا صدایش میزدم. یکبار گفتم می دانی کدام مربا هستی؟ گفت نه! گفتم همان که توی ترکی میگوییم: "قیزیل گل" معنیش می شود:"گلِ طلا" مربای خیلی از میوه ها را هرطور دلت بخواهد می توانی بخوری. همه جوره هم خوشمزه می شود. تو گیلاس را چه از درخت بچینی و چه در شکر بپزی، باز خوشمزه می شود. اما گل طلا فرق دارد. کلی باید نازش را بکشی. باید شهدش را بکشی، مواظب باشی حتی یکی از گلبرگ هایش نسوزد، چون آنوقت همه ی مربا تلخ میشود. گل طلا را وقتی میچینی، بویش دیوانه ات می کند، رنگش عاشقت می کند اما هیچ کسی گل را درسته در دهانش نمیگذارد. باید برایش جانت را بگذاری. وقتی پای تک تک گلبرگ هایش بنشینی و به فکر شهد و شیرین شدنش باشی، آنوقت می شود مربای گل و نرمی گلبرگ هایش روی زبانت میچرخد. همیشه.
سهراب یک جایی می نویسد:
"هرکه با مرغ هوا دوست شود خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود"
برای همین، تصمیم عاشقانه ای است اینکه آدم ها خوابِ آرام همدیگر باشند.
- ۰۲/۰۳/۰۶