جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

* مسافر قطاری هستم که هیچ ایستگاهی ایستگاه من نیست.
* تعادل را دوست دارم، چه در ترازوهای کفه ای چه الاکلنگ‌ بچه ها.
* به روح ایمان دارم و اینکه می تواند روشن و شفاف باشد.
* چیزهای ساده را دوست دارم: مثل مدادتراش، دوچرخه و ساعت شنی

بیراهه های چشمهایمان روی پاییز

يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۲۵ ق.ظ

جای انگشتهایم را روی آن کره ی بادی که فوتش می کنند می بینید؟ می بینید که چقدر چرخانده اندش؟ می بینید آدمک های روی این زمین را؟ دارند راه می روند ، می خوابند، همدیگر را می بوسند، به یک جای دور خیره شده اند و دلشان برای زمستان تنگ است. آنها را هم می بینید؟ چشمشان منتظر جاده هاست؛ جاده های خیس و خسته ی برلین را می گویم؛ اتوبوس های خودمان را! می روند و می آیند. سرباز وظیفه ها رو... دارند به مرخصی می روند. من هم آنجا هستم! من را نگاه کنید؛ برایم دست هم تکان دهید.... ؛ با این نقشه ها می خوابم. این دنیای گردی که کنارش می خوابم همانقدر واقعیست که آپارتمان روبرویی ما که چراغ بالکن اش روشن است و دارد با دخترش قلقلک بازی می کند. همانقدر واقعیست که چراغ های قرمز ِ آن تویوتای سفید که هر شب سر ِ ساعت یک می آید و می رود پارکینگ و من مدت ها تعداد ِ چشمک های نارنجی ِ آن در ِ اتوماتیک را می شمارم. من باور می کنم این دنیا را و آدم های رویش را. او را که گیتار می زند در مکزیک و دعا می کند در روستایی در چین و حتا همین دخترک ِ روی جلد کتاب را.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی