جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

* مسافر قطاری هستم که هیچ ایستگاهی ایستگاه من نیست.
* تعادل را دوست دارم، چه در ترازوهای کفه ای چه الاکلنگ‌ بچه ها.
* به روح ایمان دارم و اینکه می تواند روشن و شفاف باشد.
* چیزهای ساده را دوست دارم: مثل مدادتراش، دوچرخه و ساعت شنی

صدایت را باد هم نیاورد‌ برای این کویر گم شده

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۴۹ ق.ظ

 بچه ای که مادرشو‌ گم کرده، با چشمای خیس به هر طرف میدوه‌ تا پیداش کنه چون فک میکنه مادرش هرطرف ممکنه باشه؛ اما وقتی بچه ای رو میذارن کنار ترمینال و میرن، اون همونجا غمگین میشینه‌ چون نه امیدی داره که کسی برمیگرده پیشش‌ و نه امیدی داره که کسی دنبالش بگرده. زانوهاشو‌ بغل میکنه، سرشو میذاره روی زانوهاش، نه با کسی حرف میزنه و نه جایی میره‌. اون امیدشو‌ از دست داده و این بزرگترین‌ دردیه‌ که آدما میتونن‌ تجربه کنن‌. کوچیک و بزرگم نداره؛ بهش میگن: از دست دادن تکیه گاه عاطفی‌!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی