جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

* مسافر قطاری هستم که هیچ ایستگاهی ایستگاه من نیست.
* تعادل را دوست دارم، چه در ترازوهای کفه ای چه الاکلنگ‌ بچه ها.
* به روح ایمان دارم و اینکه می تواند روشن و شفاف باشد.
* چیزهای ساده را دوست دارم: مثل مدادتراش، دوچرخه و ساعت شنی

خورشید می چکد از آرزوهای فسیل زندگانی

چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ب.ظ

من گم شده ام؛ چشم هایم را میبندم‌ و چیزی نمیبینم‌ جز سایه هایی کدر که نه حرفی برای گفتن دارند و نه خیالی برای رفتن‌. ای دوست دیرینه ام با من سخن بگو از زبان دورترین قاره ها برای همدیگر‌. بارانی سیاه خواهد بارید و مثل قیر روی دست هایت خواهد چسبید. بیشتر بخند، بیشتر دوست بدار‌ که این روزها آخرین بارقه های تابستانند‌. یکی دو تا گیاه کمیاب را روی چشم هایت‌ بگذار و خدا را صدا بزن‌. بیایید‌ کمی عاشق تر‌. ببخش‌ مرا برای آن چیزی که بودم‌. مرگ لایق هیچ استقبالی نیست.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی