جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

* مسافر قطاری هستم که هیچ ایستگاهی ایستگاه من نیست.
* تعادل را دوست دارم، چه در ترازوهای کفه ای چه الاکلنگ‌ بچه ها.
* به روح ایمان دارم و اینکه می تواند روشن و شفاف باشد.
* چیزهای ساده را دوست دارم: مثل مدادتراش، دوچرخه و ساعت شنی

برای آبان

دوشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۱، ۰۴:۰۷ ق.ظ

آنقدر سرم گرم همه چیز شده که برای نوشتن هم وقت کم می آورم‌. گرمِ آدم ها، قصه ها و لحظه ها... آنقدر برای همه گفتم که منتظر ماه آبان هستم، یکی یکی زنگ زدند و آمدن آبان را تبریک گفتند‌. چهارحرفی‌ گفت: مهر را با بارانی‌ طولانی تمام کردی و نیلدا‌ گفت؛ حال من هم با آبان خوب شده؛ گفتم نیلدا‌ معجزه ها شروع می شوند یکی یکی‌... نمیدانم برای چه کسی بنویسم اما دیدن‌ وحید، آن هم در آن شب‌ پاییزی‌ یخی، مثل رویا بود‌. قدم زدن هایمان‌ خیلی خوب بود‌. پرسید: عاشق چه کسی می شوی؟ گفتم عاشق کسی می شوم که کنارش‌ خودم باشم بدون اینکه احساس تنهایی کنم‌‌. آدم دلش برای صدای کسی که نیم ساعت پیش ازش خداحافظی کرده تنگ می شود‌. این را این روزها فهمیده ام!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی