جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

* مسافر قطاری هستم که هیچ ایستگاهی ایستگاه من نیست.
* تعادل را دوست دارم، چه در ترازوهای کفه ای چه الاکلنگ‌ بچه ها.
* به روح ایمان دارم و اینکه می تواند روشن و شفاف باشد.
* چیزهای ساده را دوست دارم: مثل مدادتراش، دوچرخه و ساعت شنی

موزاییک‌ احساس ما روی قدم های باران

جمعه, ۸ مهر ۱۴۰۱، ۰۳:۴۶ ب.ظ

آدم ها بعد از جدایی برای همدیگر می نویسند: کاش هیچ وقت نمی شناختمت‌. من حالا کنار دریاچه ای نشسته ام‌. روبرویم گل های نارنجی رنگی روییده اند که اسمش‌ را نمی دانم و شدید گرسنه ام و متتظر برای غذایم‌ را که روی اجاق دارد گرم می شود‌. من اما اگر بخواهم برای ترلان بگویم، روزی که تو را شناختم، روزی که اولین بار تو را دیدم، روزی که اولین بار دستت را گرفتم و تمام آن اولین بارها، همیشه زیبا و مقدس اند. آن روزها من فهمیدم می توانم‌ عاشق باشم و می توانم با جان و دل کسی را دوست داشته باشم‌. چقدر خوب بود که آمد به زندگی ام و غم انگیز بود رفتنش‌ اما بعضی وقت ها یکجوری می شود که نمی شود، چاره ای نیست‌. به قول سهراب بیا زندگی را بدزدیم‌ آنوقت میان دو دیدار قسمت کنیم.

نظرات  (۱)

  • مرتضی پورظهیر
  • چه غم انگیزند اولین ها

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی