جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

* مسافر قطاری هستم که هیچ ایستگاهی ایستگاه من نیست.
* تعادل را دوست دارم، چه در ترازوهای کفه ای چه الاکلنگ‌ بچه ها.
* به روح ایمان دارم و اینکه می تواند روشن و شفاف باشد.
* چیزهای ساده را دوست دارم: مثل مدادتراش، دوچرخه و ساعت شنی

بوی قرمز از ذره های خاک

شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۶ ق.ظ

فردا قرار است بروم اجاره نامه را امضا کنم. اجاره نامه ی یک مغازه ی کوچک توی یک گوشه ی شهر.بزرگترین ریسکش شاید گلدان روی میز و یکی دوتا شعر گوشه ی دیوارهایش باشد. اما یک گوشه ی من دارد جور دیگری میتپد. دارد جور دیگری نگاه میکند... دارد صداهای دیگری می شنود... از مرگ نمی ترسد؛ مدارم انگشتش را روی ماشه عقب و جلو میکند و مدام دارد به چیزهای دیگری فکر میکند. کنار گوشش دارد خمپاره منفجر می شود، دارد کم کم می فهمد : نشان های غمی همیشگی روی پیشانی را و دارد برای خودش جبهه می رود و گاهی هم با آژیر ممتد و بلندی به یک صحنه ی قتل می رسد و با صدای مرموزی یکی را تهدید میکند به خوب بودن و خوب شدن و من نمی دانم این همه تلاطم از کجا آمده ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی