جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

* مسافر قطاری هستم که هیچ ایستگاهی ایستگاه من نیست.
* تعادل را دوست دارم، چه در ترازوهای کفه ای چه الاکلنگ‌ بچه ها.
* به روح ایمان دارم و اینکه می تواند روشن و شفاف باشد.
* چیزهای ساده را دوست دارم: مثل مدادتراش، دوچرخه و ساعت شنی

خلوت چشمان‌ ما در نفس شمعدانی های باغچه

سه شنبه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۱، ۰۴:۳۱ ق.ظ

فردا یکی از مهم ترین روزهای زندگیم از راه می رسد‌ و من نمیدانم این پست را پاک خواهم کرد تا دیگر بخاطر نیاورم‌ این روزی را که با  شکست برایم گذشت و یا این پست را همیشه با لحن افتخارآمیزی‌ برای خودم خواهم خواند‌. هر شب که میخواهم بخوابم، آرزو میکنم فردا شکل دیگری از من بیدار شود اما این اتفاق نمی افتد‌. از اتفاقات عجیب زندگی ام همین دوشب‌ است که برایش پشت سر هم عر‌ زدم و او هر بار سعی میکند به شکل محترمانه ای بگوید که از من بعیدست‌ این قدر عجیب باشم. و یکی هم کتابم است که دارم تند تند مینویسم و دلم میخواهد آن قسمتی را که "بیشن" دوستش‌ را با تیروکمان‌ زد و میان برف ها گمش‌ کرد را خیلی خنده دار تر بنویسم‌. 

وقتی بچه بودم، مادرم که جایی می رفت، می گفتند: رفته چیپس بخره و بیاد‌. خیالم راحت میشد که کاری داشته و برمی گردد‌ و همیشگی نرفته از پیشم. چطور ممکن است کسی را که فکر میکردی رفتنش‌ محال است، تو را رها کرده باشد‌. شهریار در شعر خان ننه‌ می گوید که گفتند تا تو قرآن را حفظ کنی، مادرت‌ برمیگردد‌ پیشت‌. برای مادرش نامه می نوشت و می گفت برای من سوغاتی هم بیاور اما میگوید: هربار که نامه می نوشتم، چشم های آقاجون‌ پر می شد‌. 

اما از سبلان هم بنویسم که مهم ترین حادثه ی تابستان و حتی بهارم بود‌. سنگ محراب را که رد کردم داشتم گریه میکردم. به دریاچه که رسیدم، انگار به بهشت رسیده باشم. هنوز هم دلیل گریه هایم را نمیدانم. شاید خیلی خوشحال بودم و شاید هم چون به آرزوی چند ساله ام که دیدم سبلان بود، رسیده بودم. شبش را آنقدر آسمان را تماشا کردم که گردنم‌ درد گرفته بود. آنقدر ستاره در آسمان بود که سیاهی اش دیده نمیشد. ستاره های دنباله دار و شهاب ها را هم دیدم. من تا حالا چیزی به آن قشنگی ندیده بودم. تجربه ی بهشت برای من در آن کوهستان بزرگ اتفاق افتاد‌. 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی