یه آهنگی بود که خیلی توی اینستاگرام شنیدیمش. مال دو سه سال پیش بود. میگفت: من اگه تو نباشی دلمو خوش بکنم به چی... به ماهنا فکر میکنم. به اینکه یکسال گذشت از آن روزی که با مقنعه و مانتوی جینش اش کنارم ایستاده بود و داشت شناسنامه اش را مرتب میکرد و عکسش را میگذاشت لای آن. بیشتر از یکسال میگذرد. آنوقت ها گل های سهند قشنگ زرد شده بودند و کنارش بنفشه های حیرت انگیز رشد کرده بود. از وسط جاده آنقدر آب میگذشت که گفتم بیا همینجا عکس های عروسی را بیندازیم. اره بیشتر از یکسال است. از روی گل ها و رنگ و رویشان میگویم و برفی که روی کوه ها مانده است. امروز نیست؛ امروز دقیقا هفت ساعت و بیست و هشت دقیقه است که ندیده ام او را و تا هشتاد و هفت دقیقه ی دیگر هم باید منتظر باشم تا دوباره ببینمش. عجیب است که امروز صبح که رفت، بعد از یک ساعت دلم برای صدایش تنگ شد. با خودم گفتم صدای هزار تا آدم و خواننده توی گوشی ام هست اما صدای ماهنا را ندارم. گفتم صدایش را ضبط میکنم و وقت هوایی که نیست گوش میدهم از تمام دلم. سرم از دلیلی که نمی دانمش درد می کند و روزهایی خواهند آمد که فقط در فیلم های درام آنها را دیده ایم. درام هایی از نوع باروت.