جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

* مسافر قطاری هستم که هیچ ایستگاهی ایستگاه من نیست.
* تعادل را دوست دارم، چه در ترازوهای کفه ای چه الاکلنگ‌ بچه ها.
* به روح ایمان دارم و اینکه می تواند روشن و شفاف باشد.
* چیزهای ساده را دوست دارم: مثل مدادتراش، دوچرخه و ساعت شنی

بایگانی

گفتم بنشین آفتاب آورده ام برای خامه ات

دوشنبه, ۵ شهریور ۱۴۰۳، ۰۴:۱۲ ق.ظ

چت های چهار یا پنج سال قیلم را نگاه میکنم؛ روی یکی از آنها اسکرین شات عجیبی را می بینم. در فال قهوه ام تصویر زنی را دیده است: امیدوار؛ ساعت سه و نیم شب است و آهنگ باتو‌ ابی‌ با صدای خیلی آرامی پخش می شود. یادم می افتد‌ که من را کشید جلو آینه و گفت ببین خودت را. گفتم: خوب! گفت نگاهم که می کنی چشم هایت برق می زند؛ انکار اولین باری ست که من را میبینی! من دستش را ول کردم و رفتم سمت اتاق. الان با خودم می گویم: پس آن زن امیدوار تو بودی که قرار بود بنشینم به تماشای شعاع چشم های نگینی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۶/۰۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی