جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

* مسافر قطاری هستم که هیچ ایستگاهی ایستگاه من نیست.
* تعادل را دوست دارم، چه در ترازوهای کفه ای چه الاکلنگ‌ بچه ها.
* به روح ایمان دارم و اینکه می تواند روشن و شفاف باشد.
* چیزهای ساده را دوست دارم: مثل مدادتراش، دوچرخه و ساعت شنی

بایگانی

تابستان بین رنگ های از آبی تا نیلی آمد

پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۴، ۰۱:۱۷ ب.ظ

هیچ وقت فکر نکنم کسی متوجه این نقطه ی خالی وجود من باشد. خالی ترین نقطه ای که اگر وقتش برسد و اگر من به سمت آن سیاهچاله کشیده شوم، باید به یک نفر پناه ببرم. باید کسی باشد که حتی با صدا زدن اسمش از آن تعلیق ابدی رها شوم و به سمت حیات کشیده شوم. من اسمش را میگذارم نا امیدترین لحظه ی بودن و من در آنجا از همه چیز خسته ، ناامید، دلکنده و عاصی هستم. آنجا من غمگین میشوم به قدری که دلم می خواهد یک کوله پشتی بردارم و برای همیشه بروم.

سنگ های عقیق را شکل منظره های که در تابلوی نقاشی میبینی روی میز چیده ام. یک آبپاش روی دستم و مدام به آنها آب میپاشیم تا رنگشان جلایی تر شود. معتقدم حرف زدن درباره ی سنگ ها و زیبایی سنگ ها همان چیزی است که ما را با تمام فلسفه ها یکی میکند. اینکه سنگ ها از کجا آمده اند و چطور شکل گرفته آمد و چرا آمده اند، همان دلیلی ست که ایمان های از ته دل را می‌سازد. برای همین سنگ یعنی زندگی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴/۰۴/۲۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی