جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

* مسافر قطاری هستم که هیچ ایستگاهی ایستگاه من نیست.
* تعادل را دوست دارم، چه در ترازوهای کفه ای چه الاکلنگ‌ بچه ها.
* به روح ایمان دارم و اینکه می تواند روشن و شفاف باشد.
* چیزهای ساده را دوست دارم: مثل مدادتراش، دوچرخه و ساعت شنی

صدای آغوش‌ معجزه بر دستان‌ یک شعر

شنبه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۱، ۰۴:۳۶ ب.ظ

از وقتی ترلان رفت، دیگر نتوانستم به کسی بگویم: "دوستت دارم". وقتی ترلان بود، صبح که بیدار می شدم، قبل از خداحافظی ها، وقتی میدیدمش‌، وقتی دستش را میگرفتم و خیلی وقت های دیگر می گفتم این حرف را‌. وقتی سوار ماشین می شد، اولین چیزی که به فکرم می آمد، زیبایی اش بود و همان جا بود که می گفتم: "خوشگل شدی" بعضی وقت ها هم ازش میپرسیدم:" از اینکه خوشگل ترین دختر دنیایی‌ چه حسی داری؟" اینجور وقت ها از خوشحالی سرش را چندبار تکان میداد و بعدش میخندید‌. گونه هایش می آمد بالا و لب هایش تا آخرین جاییکه‌ جا داشت کشیده میشد‌.

 آهنگ بوی گندم داشت پخش میشد‌:"بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو... نگاهم‌ به پوشه ی عکس هایم با ترلان افتاد‌‌. همه ی عکس هایمان از اولین روزی ک دیدمش‌ آنجاست‌. اولین روز خجالت کشیدیم عکس بگیریم و من از شیشه ی باران زده ی ماشین که بخار کرده بود و بسته ی پاستیل، شکلات و جعبه ی کادویی که برایش گرفته بودم، عکس گرفتم. از آن عکس تا آخرین عکسمان‌ آنجاست‌. روی یکی از عکس های ترلان زوم کردم‌. چشم هایش را آنقدر زوم کردم که تمام صفحه ی گوشی ام را گرفت. زیر لب گفتم: غیر از این چشم های سیاهِ حیرت انگیز، مگر می شود کسی را دوست داشت؟!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی