جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

* مسافر قطاری هستم که هیچ ایستگاهی ایستگاه من نیست.
* تعادل را دوست دارم، چه در ترازوهای کفه ای چه الاکلنگ‌ بچه ها.
* به روح ایمان دارم و اینکه می تواند روشن و شفاف باشد.
* چیزهای ساده را دوست دارم: مثل مدادتراش، دوچرخه و ساعت شنی

کویر ما اقیانوسی‌ ست از نهایت

شنبه, ۹ مرداد ۱۴۰۰، ۰۱:۴۲ ق.ظ

از همین فردا شاید شکل دیگری زندگی کنم‌. مثل روزهای قدیمی ام‌. از فردا شاید تنها باشم، بیشتر بنویسم، بیشتر کتاب بخوانم و کم تر حرف بزنم. امشب را میخوابم و فردا شکل دیگری از من از خواب بر میخیزد‌. من سی سالگی ام را سپری کرده ام و حالا کم کم می خواهم زندگی ام را جمع و جور کنم‌. شاید چمدانم را بردارم بال هایم را باز کنم و بروم سراغ سرزمین خودم‌. جیغ بچه ای را هر شب می شنوم‌. چشم هایم را می بندم و او را می بینم که نگاهم می کند‌‌. دلم می خواهد آرامش کنم اما روحم خسته است‌. من روحم را خسته کردم و این خستگی برایم خیلی گران تمام شد‌. به قول سهراب، باید امشب بروم...

نظرات  (۱)

  • اَنجُمَنِ بَیان
  • چه جالب 

    اون قسمتی که گفتی آنها فکر میکنند مشکلاتمان تمام شد، اما خودشان تمام شدند برات

     

    منم همینجورم 

    یکی یکی آدما بی اهمیت شدن برام 

    تا اینکه الان در سن ۲۷ سالگی دیگه کس مهمی نمونده 

    از اهمیت بقیه برام کم شد و به اهمیت خودم برای خودم اضافه

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی