در آهستگی صورتک هایمان
از خیلی چیزها می شود ساده گذشت. می شود به دل نگرفت و به رو نیاورد و بی تفاوت بود. اما بعضی چیزها مهمند. خوب من فکر میکنم: نباید هیچ وقت کاری بکنیم که آدم ها به نیمه ی روشن و خوب خودشان شک کنند. این آسیب زیادی به آدم ها می زند. اینکه ما باعث شویم کسی به نیمه ی تاریکش شک کند و با خودش فکر کند که باید از این تاریکی رد شوم، کار جسورانه ای ست اما از هر کسی بر نمی آید. اما هرکسی میتواند باعث شود ما به نیمه ی روشنمان شک کنیم. و این شک و تردید آدم ها را به سکوتی عمیق فرو می برد و آن ها را در پوچی بی انتهایی که هیچ چیز نمی بینند،غوطه ور می کند و معلق می مانند. معلوم نیست تا کی!
بعضی ها زیادی محکمند. به خودشان شک نمی کنند. چه روشنی و چه تاریکی. اما بعضی ها عین مجسمه ای سفالی که بخواهد زیر آفتاب خشک شود، دارند فرم می گیرند. باید مواظب آنها باشیم. آنها خیلی زیادند.شاید به اندازه ی تمام آدم ها. من! از اینکه آدم هایی که باورشان کرده بودم، یکباره با من عوض شوند، به خودم شک میکنم. و این شک برای من بدتر از هزار بار مرگ است. شاید هیچ وقت نتوانم ببخشم آدم هایی را که بدون دلیل با من بد شدند و من به روشنی ام شک کردم.
- ۹۷/۱۲/۱۳