جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

جاهای خالی

جاهای خالی ما با رویاهایمان پر می شود

* مسافر قطاری هستم که هیچ ایستگاهی ایستگاه من نیست.
* تعادل را دوست دارم، چه در ترازوهای کفه ای چه الاکلنگ‌ بچه ها.
* به روح ایمان دارم و اینکه می تواند روشن و شفاف باشد.
* چیزهای ساده را دوست دارم: مثل مدادتراش، دوچرخه و ساعت شنی

لهجه ی نازک کاغذ از مربای شیشه ای

چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۴۹ ق.ظ

این روزها گریه کرده ام...برای آن خانه ی هفتاد و دو ساله و داستان چرخ و فلک اش. این روزها دلم درد می گیرد و این برای آدمی مثل من خیلی خوب است. دلم می سوزد برای کسی که با دست هایم هلش می دهم تا سر و ته یک دعوای خیابانی بخوابد. دلم می سوزد برای اینکه او آنجاست و اینکه بخواهد تحقیر شود برای کار کردن. این روزها دلم با من تمی تپد؛جای دیگری هست و صدایش را از دور می شنوم و اینکه یک نفر با پشت انگشت اشاره من را نشان می دهد. 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی