شب می بارد و من پر می شوم از بودنت
جمعه, ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، ۰۴:۵۷ ق.ظ
من یه زمانی یه نفرو خیلی دوس داشتم، هنوز وقتی یه نفر از عشق میگه، اون یادم می افته و قلبم تیر می کشه. اون قدی که اگه یه شب بهش زیاد فک کنم و زار بزنم، صبحش میبینم با گلودرد بیدار شدم. هرکسی که به شما بگه میگذره، دروغ میگه... هیچی نمیگذره؛ ما فقط خودمونو اون قد سرگرم میکنیم با چیزای دیگه که یادمون بره. اونروز به "حیث" میگم: من اون قد شکستم که دیگه چیزی بیشتر از این نمیتونه منو بشکنه. به قول شهریار: آی اوزومه او اَزدیرن گونلریم...
تورو خدا کسی رو ول نکنین برین، آدم ها طوری میمیرن که عزرائیلم تیکه پاره هاشونو نمیتونه پیدا کنه تا خلاصشون کنه از دردی که میکشن.
- ۰۱/۰۶/۲۵